سان مووی

در جستجوی شهرت، کارمن اسکندریه را ترک می‌کند تا در قاهره از نو شروع کند، جایی که هیچ جایگزینی جز دروغ گفتن پیدا نمی‌کند. سپس عاشق "توفیق" می‌شود که او را در موقعیت‌های خنده‌داری قرار می‌دهد.

یک روزنامه‌نگار پس از تجربه یک بحران بزرگ در زندگی‌اش مجبور می‌شود از حرفه خود کناره‌گیری کند و برای مدتی از حوزه کاری‌اش دور بماند. اما او پس از آنکه خواهرش به دلیل ارتباط با دارک‌وب خودکشی می‌کند، دوباره به حرفه روزنامه‌نگاری بازمی‌گردد. او در نتیجه، سفری خطرناک به داخل این دنیای پنهان آغاز می‌کند تا اسرار و خطرات آن را کشف کند.

افسر موسی از قدرت خود به روش‌های فاسد و پیچیده‌ای برای دستیابی به منافع شخصی سوءاستفاده می‌کند، که او را با افرادی که از آن‌ها اخاذی می‌کند، در رویارویی مستقیم قرار می‌دهد. در همین حال، او متوجه می‌شود که دو خواهر و برادرش در حال جعل دلار هستند و در یک دوراهی دشوار قرار می‌گیرد؛ اینکه آیا باید آن‌ها را تنها بگذارد تا خودشان با باندها مواجه شوند، یا برای محافظت از آن‌ها، خود مدیریت این تجارت را به عهده بگیرد.

پسر الورقی با دختر عمویش ازدواج می‌کند اما بعداً مشخص می‌شود که او قادر به بچه دار شدن نیست. خانواده ثروتمند الورقی که به دنبال حفظ نام و ثروت خود هستند در جستجوی یک دختر مناسب برای این کار، آمل نوین را انتخاب می‌کنند که پدرش به عنوان راننده برای این خانواده کار می‌کند.

پس از 45 سال، "غالیا" راز خطرناکی در مورد خانواده و تولدش کشف می کند که او را به جستجوی حقیقت مرموز در مورد هویت واقعی خود سوق می‌دهد.

سریال به زندگینامه معاویه بن ابی سفیان، بنیان‌گذار دولت بنی امیه در دمشق می‌پردازد و دوره بعد از قتل خلیفه سوم، عثمان بن عفان سپس تصدی خلافت توسط علی بن ابی‌طالب را بررسی می‌کند و به ادعای خلافت فرزندش حسن بن علی و واگذاری خلافت او به معاویه و وقایع پس از آن، از جمله به قدرت رسیدن یزید بن معاویه [خلیفه دوم بنی امیه] و کشته شدن حسین بن علی در کربلا، می‌پردازد.

یک رقاص باله بینایی خود را از دست می‌دهد و سپس امید خود را در یک پناهجوی جوان سوری پیدا می‌کند که اعتماد به نفس او را باز می‌گرداند و عاشق او می‌شود. اما پدرش با نفوذ و قدرت خود وارد عمل می‌شود و به رابطه‌شان پایان می‌دهد و او را در تقاطع بین عشق قدیمی‌اش و همسر کنترلگر و عجیبش قرار می‌دهد.

ایش ایش زیبایی و فقر مادرش را به ارث می‌برد و برخلاف میلش به‌عنوان یک رقاص مشغول به کار می‌شود. سپس، به‌طور تصادفی وارد دنیای خانواده‌ی آل گریتلی می‌شود و متوجه می‌شود که گذشته‌ی تراژیکش تنها ادامه‌ای از اسرار دفن‌شده‌ی این خانواده است.

یوسف و مادرش، اقبال، به دنبال قطع بارداری همسرش لیل هستند. اقبال می‌خواهد پسرش، فارس، را از همسرش، نوح، جدا کند. پسر عموی شهد او را تهدید می‌کند که اگر با او ازدواج نکند، رابطه‌اش با حازم را فاش خواهد کرد. یوسف و لیل با رقیه، همسر دوم یوسف، ملاقات می‌کنند.